مهندسی فرهنگی
فرزاد وثوقی- روزنامه نگار
گاهی براین باوریم که تمامیاتفاقاتی که پیرامون مان درحال وقوع است کار بیگانگان است و ما درپیدایش آن واقعه نقشی نداریم. امااین یک باورغلط است چراکه اصلی ترین نقش که سکوت و اطاعت است توسط خودما درحال اتفاق است. درواقع دیگران از بی تدبیری وبی بصیرتی ما سوءاستفاده کرده و میکنند تا وضعیت را آنطور که خودشان میخواهند نشان دهند. وضعیت موجود و شکل گیری خواست بیگانگان و خیانتکاران عین طرح و برنامهای است که میخواستند و میتوان آن را پیشبینی نمود و الزاما از عواقب آن هشدار داد چرا که آنان سرقت منابع مارا به نفع منافع خود میخواهند . تاریخ به کرات یادآور آن بوده است که با خیانت میتوان ازاعتماد سوء استفاده نمود و گاهی برای مدتی ماندگار بوداما تاریخ بهترین قاضی برای اذهان عمومیو نسلهای آینده است چرا که نسل آینده بدون تردید و وحشت به ارزیابی تاریخ خواهد پرداخت.
امروز نباید اجازه بدهیم تاریخ، خصوصا آن بخشهایی که از آن زیان دیده ایم تکرار شود ویا برایمان تکرار کنند که درچنین شرایطی انگار مسیر را ه مان را بدون آنکه اراده ما در آن تاثیری داشته باشد ،مهندسی کرده اند.
مهندسی فرهنگی، اقتصادی وسیاسی از آن دست جبرهای اتفاق افتاده درتاریخ است که مسیر یک ملت را تعیین ویا و تغییر میدهد. ماکشوری برخوردار اما فقیری هستیم. ثروت داریم امامردمی فقیر هستیم ،اینگونه روزگار میگذرانیم و عبرت نمیگیریم ، چرا که برای ما اینگونه خواسته اند وبرنامه ریزی کرده اند.
باید پذیرفت، با توجه به وجود منابع انرژی درکشورمان بخشی از راه، توسط دیگران مهندسی ودور نمای قضیه چندان باب میل نیست، چرا که ازطرفی منابع ما را تحت عنوان منافع خود به تاراج میبرند و ازطرفی نخبگان مارایابه میل خود ویا از روی جبر وادار به مهاجرت میکنند.
این بازی دوسر باخت است چراکه درهردو صورت منابع ما را تحت عنوان منافع خود غارت میکنند. این سیر غارت منابع داخلی کشور همان استمرار نظام سلطه واستعمار نو میباشد که درعلوم سیاسی اقتصادی موردتاکید قرارگرفته و گاهی نظام سلطه از طریق مهره چینی داخلی اقدام به غارت منابع موجود یک کشور میکند.
این پرسش را برمبنای عدم خلوص جریانات تحول خواه مطرح میکنم که آیا نژاد پرستی پس ازسالها مبارزه پایان یافت و یا سازمانهای بینالمللی درایجاد صلح و مهار تنش و یا درگیریهای نظامیموفق عملکرده اند ویا قحطی و گرسنگی در جهان پایان یافته است؟
با گذشت چهل سال از انقلاب و استقلال خواهی ملت، اما همچنان برسکوی وابستگی ایستاده ایم واسارت دراین حوزه باعملکرد عناصرنفوذی در درون بدنه قدرت سیاسی، تحت پوشش انقلابی گری هرروز مارا با یک بحران جدید مواجه میکند.
دراین راستا بحرانهای خودساخته کشور را با یک عدم ثبات اقتصادی مواجه نموده است ، از این روست که برخی صاحبان قدرت درسخنرانیهای سیاسی خود شعار میدهند که اجازه نمیدهیم ایران را به عنوان کشوری نا امن درحوزه اقتصادی در منطقه معرفی کنند. اما وبه هر تقدیر موج سواران سیاست وکاسبان تحریم که همه چیزشان بر پایه دلالی و واسطه گری است وسط بازار سیاه میچرخندو اجازه تحقق ثبات اقتصادی را نمیدهند از این رو ست که به موازات تحریمها حتی اجازه ورود سرمایهگذاران داخلی را هم درپروژهای ملی نمیدهیم. اقتصاد فشل تعریفی به همین سادگی دارد. اینکه رشته امور اقتصادو سیاست بدست اهلش نیست و نا اهلان در حال نابودی آن وساختن رویای خود در خارج از مرزهای جغرافیایی ایران هستند.
ظهور و بروز مفسدان اقتصادی و غارتهای بدون بازگشت بیت المال ،گواهی بر این مدعا ست چرا که هم قبح کار از بین رفته و هم ایران را به جهت حضور مفسدان اقتصادی دربخشهای تولید وسرمایه گذاری بشدت نا امن جلوه داده اند.
حالا باید در انتظار یک حرکت بود که تمامیمعادلات جاری را برهم زده و بصورت غیر منتظره معادلات را به نفع مردم و بهبود شرایط معیشتی آنان تغییر دهد.
متاسفانه درکشور من آنچه از مردم سالاری گفته میشود با آنچه در عمل جاری است فاصله بسیار است چرا که جنجال برای تحقق این شعار با عمل بدان فاصلهای بسیار دارد.
مردسالاری به معنایی ساده به " خواستن وساختن برای مردم" خلاصه میشود اما چه باید کرد که اهرم قدرتً بدست دلسوزان ملت نیست و باید شاهد شرایطی سخت باشیم وبراین باور بود که داستان نبرد بین حق و باطل هیچ گاه پایانی ندارد. درواقع اوج لذت از پیروزی، نقطهی نبرد استقامت برای حفظ پیروزی است .
در سراسر جهان سازمانهای بین المللی دربیان کلمه مردم وخلق مردم سالاری در مانده اند چرا که دیوان سالاری برمردم سالاری غلبه دارد و عناصر مشارکت کننده دراین نمایش درمعادلات دیوان سالاری حل میشوند و فساد محصول این درآمیختگی است.
درواقع مردم سالاری یک شعار دروغ وغیر قابل تحقق دربیان مکرر سیاست مدارانی است که به دنبال غارت منابع به نفع منافع خود میباشند ///انتهای پیام803 کلمه