لیدرسازی کارگری
فرزادوثوقی-روزنامه نگار
۱۳۴ سال از مطالبه گری کارگران میگذرد وهمچنان مطالبات آنان روی زمین مانده است. گاهی بصورت کاملا عامیانه وگاهی با عناوین دهان پرکن جنبشهای کارگری مسیر را برای امیال سیاسی هموار کرده ومیکنند. جمعیت کارگری در جهان بالحاظ حضور در عرصههای انتخاب ومتاثر از تبلیغات فریبنده ،نقش سرنوشت سازی در به قدرت رساندن جمعیتهای سیاسی دارند.تاثیرگذارانی که همیشه از بعد قدرت در حل مسایل ومشکلات معیشتی خود بی نصیب هستند.
شاید یکی از دلایل بی نصیب ماندن جامعه کارگری از سامان یافتگی عرصههای سیاسی ،بقای آنان برای همین تاثیر گذاری با استفاده از حربه فریب است . سوسیالیسم در برنامههای خود در به رفاه رساندن نیروهای کارگری ناموفق ماندچرا که مطالبات کارگران همچنان پابرجاست.تاثیررویدادهای سیاسی باعث به عقب راندن سوسیالیسم وخواستههای آن شده است .از اینکه بخواهیم حکومت کارگری را تعریف و بر سر کار بیاوریم عملاً ناتوان خواهیم بود چرا که پایه ایجاد جمعیت کارگری و زیرساخت اصلی آن نظام سرمایه داری دولتی وخصوصی است.
در واقع تا نظام سرمایه وجود نداشته باشد تا بستر کار و تولید را فراهم کند نظام کارگری شکل نخواهد گرفت اما پس از شکل گیری آن جدای از کسب سود وثروت برای نظام سرمایه باید فکری به حال ایجاد تعادل حقوقی بین آن دو نمود . تلاش برای به توفیق رسیدن نظام سو سیالیستی در جوار یک نظام لیبرال یک تلاش ظاهری و شاید دکترینی از پیش تعریف شده باشد .چرا که از آغاز تا انتها دچار بیهودگی وروزمرگیهاست .نیروهای کار تحت تاثیر فاکتورهای استثمار گونه گاهابه ستوه آمده و دست به دامن نیروهای مستعد وتحول گرا میشوند.
نیروهایی که آمادگی دارند رهبری نظام جمعی را برعهده بگیرند و نظام سرمایه را تهدید کنند. شاید در سدههای اخیر این فرصت برای تحولات خودجوش و ناب وجود داشته اما نظام سرمایه در فرصتی مناسب به لیدر سازی برای تشکلهای کارگری و مستعد قیام پرداخته و جریان فکری و تحول خواه را به سیطره خود در آورده است. گواه این ادعا را میتوان در عدم توفیق در برآورده شدن خواستههای جمعیتهای کارگری و بدون قانون ماندن تامین حداقل نیازهای معیشتی آنان دانست. وقتی دولتها و مجلسها قادر نیستند قانون جامع کار را تعریف و تبیین کنند چگونه باید از تشکلها انتظارتوفیق داشت.
طراحی بستر فعالیت جنبشهای کارگری این روزها به یکی از برنامههای نظام سرمایه بدل گردیده است .نظام سرمایه در کنار تمام تئوریهای خود برای بهبود شرایط تولید و رقابت و دستیابی به سود در بازارهای بازتعریف شده ،باید طرح وبرنامههایی به روز شده برای هدایت افکار جامعه کارگری داشته باشند .چرا که نباید فراموش کرد انسان اصلیترین عامل تولید و سرمایه اصلی آن به حساب میآید و بدون حضور انسان دستیابی به تکنولوژیهای روز امکان پذیر نخواهد بود.
بدون حضور عامل انسانی بازتعریف بازارهای جدید متکی به تکنولوژیهای روز که وابسته به اصل مصرف گرایی هستند بدون تعریف خواهدماند. تولید ،سود و حضور در بازارهای جهانی نیاز مستقیمیبه ذائقه سازی و خلق بازارهای مصرف با وجود انسانهای مصرف گرا دارد . تحمیل ذائقه مصرف اصلی ترین ماموریت نظام سرمایه در خط تولید با اجرای تبلیغ واصل بازاریابی است .
خط تولیدی که اگرچه به حداقل نیروی انسانی نیاز دارد امادر بعد نظارت وافزایش بهره وری وابسته به حضور نیروهای انسانی کارآمد ،ماهر وآکادمیک است.جامعه کارگری ما این روزها نیاز مبرمیبه استفاده از ابزارهای قانونی دارد چرا که در تعریف نیروی کار ،این روزها باید جمعیت دارای بلوغ سیاسی اجتماعی واقتصادی را نیز لحاظ نمود .
جمعیتی فارغ التحصیل از مراکز آموزش عالی که بطور قطع بی عدالتی را برنخواهند تاب وتحت شرایطی توام با افزایش تنشهای کارگری باید در انتظار تنشهای سخت اجتماعی سیاسی بود.باید برای آیندهای نزدیک عدالت اجتماعی ،رفاه ومعیشت را دوباره تعریف کردتا بتوان از محصول آن در حوزه امنیت بهره برد. ///انتهای پیام 638 کلمه