دستان پینه بسته
فرزاد وثوقی روزنامه نگار
بی اطلاعی از قانون حتی قوانین ضعیف باعث عدم توان در دریافت مطالبات کارگری است. اگر به تاریخچه ایجاد قانون کار درایران نگاهی گذرا داشته باشیم درخواهیم یافت که ازدوره مشروطه تا کنون ثباتی برای ایجاد این قانون ودقت نظر دراحوال کارگران وجودنداشته است. سرآغاز پیدایش قوانین کار در ایران به دوره نهضت مشروطیت بازمیگردد. در نخستین سالهای نهضت مشروطیت برخی از آگاهترین قشرهای کارگران نسبت به ایجاد و تشکیل اتحادیههای کارگری اقدام کردند. این حرکتها در سالهای پس از نهضت مشروطیت نیز ادامه داشت.تحولات سیاسی وروی کارآمدن پی درپی نظام قدرت سیاسی درایران یکی از دلایل تعویق ثبات قانون کار درکشور بوده وهست. حتی درسالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامیدرایران این قانون دستخوش تحولاتی شده که بطور قطع به نفع کارگران نبوده است.
انجمنها وتشکلهای کارگری نیز اگر با هیجانات خاص خود وبصورت خودجوش تشکیل شدند اما بتدریج خاصیت اصلی خودرا درحمایت از مستضعفان از دست دادند وحالا این تشکلها ،بدون دستاورد تنها به شعارهای سالانه دلخوش کرده اند.
ضعف بزرگ تشکلهای صنفی کارگران نبود آگاهی دربین موسسین آن بوده است. افرادی که با قانون آشنایی نداشتند و درمحافل رسمیازجمله مجلس شورای اسلامیقادر به دفاع موثر از دستان پینه بسته نبوده اند حتی اگردرسالهای گذشته نمایندگانی از صفوف کارگران وارد مجلس شورای اسلامیشده باشند اما دفاع آنان از حقوق کارگران به واسطه همین عامل موثر واقع نشده است.
به نظر میرسد نیازمند واکاوی در عملکرد تشکلها وانجمنهای کارگری هستیم. چرا که این انجمنها و تشکلها هستند که باید نسبت به احقاق حقوق اعضای خود اقدام کنند. امروز ما با تشکلها و انجمنهای کارگری مواجه هستیم که عملا در چهار دهه گذشته نیز قادر نبوده اند حقوق دستان پینه بسته رامطالبه کنند.
یکی از چالشها فراروی نظام کارفرمایی وکارگری مسلط نبودن اعضای تشکلهابه قانون کاروکارگری است. وقتی به لحاظ تخصصی به مسایل ورود وپیگیری لازم انجام نشود چه انتظاری داریم حقوق کارگران با دیگر بخشها ویا حداقل با نرخ تورم همخوانی داشته باشد.
در چهار دهه گذشته مسائل کارگری و اصلاح قانون کار به دلیل بیگانه بودن با قانون همچنان نافرجام مانده است و شاهد استمرار مشکلات حوزه کارفرمایی و کارگری هستیم . این میسر اصلاح نمیشود مگر آنکه انجمنهاو تشکلهای کارگری متشکل از افراد حقوقدان ، کاردان و دلسوز باشند.
بنطر میرسد مطالبه حقوق کارگران از ریل اصلی خود خارج شده و اینک باید درانتظار آن روی سکه وواکنشهای طبقه فقیر نسبت به طبقه بر خوردار باشیم .
هر چند گوش تصمیم گیران از این هشدارها پر است اماباید به فکر چاره بود . حقوق کارگران مطالبه گری میخواهد چرا که فرق است بین شعاردادن در جلسات و مطالبه گری . اگر حقوق افراد توسط تشکلها و انجمنها درست مطالبه گری نشود احقاق حقوقی هم اتفاق نخواهد افتاد.
نقطه سر خط – سیر تحولات سیاسی درکشور نشان داده است که کارگر واستثمار دریک بسته اقتصادی سیاسی درتحولات اجتماعی دیده شده اند. درواقع استثمار سایه به سایه نظام کارگری درحرکت است وهرکجا لازم بوده مانع جدی برسر راه این تحولات بوجود آورده است. نظام سرمایه داری قدرتمند ودارای استراتژی سلطه طلبانه توانسته است تحولات کارگری را سرکوب ودرنهایت بدون نتیجه بگذارد. تشکلهای کارگری نیز در تمامیسالهای فعالیت خود بدون دستاورد مانده اند چرا که حجم مطالبات کارگران بسیار است. باید دیدافراد درراس تشکلهای کارگری با چه پیشینه اقتصادی به این تشکلها ورود کرده اند وبا چه پیشینه اقتصادی با این تشکلها خداحافظی کرده اند ویا درحال ادامه همکاری هستند. لزوما باید به این نکته تاکید کرد که حجم مطالبات کارگری در بخشهای مختلف صنفی بسیار است.آیا نفوذمافیای قدرت دراین تشکلها عامل اصلی درعدم تحقق مطالبات است ؟
کارگران معمولان همان خط شکنان تحولات سیاسی اند که با وعدههای رنگین میتوان آنان را بازی داد. کارگران دربرهههای سیاسی رای میدهند ، کارگران درهنگامه جنگ مرز داری میکنند ودرتحولات امنیتی مشارکت فعال دارند اما پای حق وحقو قشان که میرسد بی نصیب ترین اقشار اجتماعی اند.
تنها پرسشی که دراین بین لزومامطرح وبدون پاسخ مانده است چرایی بی اعتنایی به حقوق کارگران شاغل وبازنشسته از سوی کارگزاران نظام است. جمعیتی برخوردار از صندوق بزرگ رفاه اجتماعی ، که بطور مستمر مورد دستبرد سارقان قرار میگیردو هیچ مرجعی برای صیانت از آن توانایی لازم را ندارد. بایددید ریال به ریال دستمزد کارگران که با عرق جبین عجین شده است ودراین صندوق تجمیع میگرددچگونه بدون حفاظت درمعرض دستبرد این وآن قرار میگیرد. /// انتهای پیام 750کلمه